هرمنوتيك متون مقدس

پدیدآورمحمد فرجاد

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیآثار اجتماعی زهد

share 1983 بازدید
هرمنوتيك متون مقدس

محمد فرجاد

واژه هرمنوتيك (Hermenueutic) از فعل يونانى هرمنواين (Hermeneuein) به معناى تفسير كردن اشتقاق يافته است و اسم مؤنث آن (Hermeneia) است 1 و يا چنان كه برخى مى گويند اين واژه از كلمه يونانى (Hermeneutikos) به معناى (مربوط به توضيح) ، (روشن شدن و واضح ساختن) و (پرده برداشتن از يك پيام) گرفته شده است.
اصطلاح هرمنوتيك پيوندهاى ريشه شناختى با هرمس (Hermes) خداى يونانى، پيام آور خدايان و الهه رمزها و مفسر آن دارد. اين اصطلاح در زبان عربى به تفسير معنى مى شود.
گروهى معتقدند كه نخستين كاربرد واژه هرمنوتيك در دوران جديد به متن J.c . Dannhauser به نام Hermeneuticasacra يا هرمنوتيك مقدس كه به سال 1654 نوشته شده است باز مى گردد و در حدود صد سال پس از آن، اين اصطلاح در تفسير عهد جديد ارنستى به كار رفته است:2
R. E . Paimer . Hermeneneutics . Nirth western u . p. 1962 p. 34
اين واژه چه به صورت فعل به كار رود و چه به شكل اسم، به يكى از سه معناى زير خواهد بود:
1. تفسير. به معناى وسيع و گسترده آن; يعنى كيفيتى كه به سبب آن، موضوع مبهمى را واضح و روشن نماييم، به همين جهت هرمس رسول و پيام آور خدايان، مفسر آلهه و متكلم از آلهه ناميده شد و براساس همين معنى اهالى لستر، بولس راهرمس مى ناميدند، زيرا او متقدم در كلام بود يا كسى بود كه آلهه را تفسير كرد. 3 براساس اين معنى به كسى كه ترجمه مى كند مفسر نمى گويند، بلكه مفسر كسى است كه كلام پيچيده و سختى را توضيح مى دهد و تبيين مى كند.4
2. ترجمه. يعنى نقل از لغتى به لغت ديگر.
3. شرح. يعنى بيان و توضيح معنايى مشكل و پيچيده كه در عبارت يا معنى به كار رفته است. 5
اما برخى هرمنوتيك را به تأويل معنى كرده اند و درجاى جاى كتاب خويش بر اين معنى تأكيد مى كنند، از تأويل اسماعيليه و شباهت آن با هرمنوتيك مسيحى سخن به ميان مى آورند و از حكماى اسكندريه به عنوان معلمانى نام مى برند كه مسيحيان از ايشان علم تأويل را آموختند. 6
ارسطو هرمنيا را به عنوان گشودن رمز تمثيل هاى كهن نمى شناخت، بلكه تمامى سخن و دلالت و معنى را دراين عنوان جاى مى داد. با نوشته هاى آگوستين، هرمنوتيك چون (علم تأويل) مطرح شد و در اروپاى سده هاى ميانه نه تنها سخن دينى بلكه تمامى دانش و فلسفه، رنگ تأويل به خود گرفت و روش تأويل به مجموعه متون گسترش يافت و شمارى از فيلسوفان به شرح و تأويل انديشه ها و آثار دشوار خويش پرداختند. 7
(مير چا الياده) درباره هرمنوتيك مى نويسد:
(هرمنوتيك به رشته اى عقلى باز مى گردد كه به ماهيت و پيش فرضهاى تفسير تعبيرات انسانى مربوط مى شود، پيوند اين اصطلاح با (هرمس) انعكاسى از ساختار ذاتاً سه گانه عمل تفسير دارد:
1. علامت 2. پيام و يا متن يك منبع كه نيازمند تفسير است 3. ميانجى يا مفسر (هرمس) براى انتقال پيام به مخاطبان.
چنان كه بديهى است اين ساختار سه گانه و به صورت فزاينده اى ساده، تلويحاً حاوى مسايل مفهومى عمده اى است كه با تأويل گرايى سر و كار دارد.
1. سرشت يك متن چيست؟
2. منظور از فهم يك متن چيست؟
3. چگونه فهم و تفسير متن از طريق پيش فرضها، عقايد و انديشه هاى دريافت كنندگانى كه متن مورد نظر براى آنان تفسير مى گردد روشن مى شود.)
در اين نوشتار مقصود از (هرمنوتيك كتاب مقدس) روش فهم متون مقدس است و به ساير معانى هرمنوتيك كه در فرايند رشد هرمنوتيك پديد آمده است نظر نداريم، و مقصود از كتاب مقدس نيز تنها عهد قديم و عهد جديد نيست، بلكه قرآن، كتاب آسمانى مسلمانان نيز در اين تحقيق مورد بررسى قرار مى گيرد و نگاهى مقايسه اى به روشهاى تفسيرى قرآن و عهد جديد و عتيق انجام خواهد گرفت. نخست نگاهى خواهيم داشت به هرمنوتيك سنتى و پس از آن به هرمنوتيك جديد و نظريات مطرح آن مى پردازيم.

تفسير متن به متن

اين روش تفسيرى يكى از بهترين روشهاى تفسيرى يا تنها روش صحيح تفسيرى خوانده شده است. اين روش كه از عصر معصومين(ع) مورد استفاده و استناد بوده است، در قرن چهاردهم از استقبال گسترده اى برخوردار شد و مفسرانى چون علامه طباطبايى آن را تنها شيوه بايسته و صحيح تفسير معرفى كردند. 8
مفسران قرآن در اين روش تفسيرى از مبيّنات براى تفسير مجملات، از خاص جهت تفسير عام، از مقيّدات براى تفسير اطلاقات، از محكمات در تفسير متشابهات و از سياق آيات در تفسير آيات سود برده اند.9

تبيين مجملات به مبينات

(يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود أحلّت لكم بهيمة الانعام الا ما يتلى عليكم…)
مائده/1
اى كسانى كه ايمان آورده ايد به پيمانها وفا كنيد، چهارپايان براى شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده مى شود.
دراين آيه شريفه، جمله (إلاّ مايتلى عليكم) مجمل است و مفسران قرآن براى تبيين آن، از آيه زير سود مى برند.
(حرّمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهلّ لغير الله به و المنخنقة و الموقوذة والمتردّية و النطيحة و ما أكل السبع الا ما ذكّيتم و ما ذبح على النصب و أن تستقسموا بالأزلام… ) مائده/ 2

تفسير عام به خاص

(والذين يتوفّون منكم و يذرون أزواجاً يتربّصن بانفسهن أربعة أشهر و عشراً… )
بقره/ 234
وكسانى كه از شما مى ميرند و همسرانى باقى مى گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند [و عده نگه دارند].
آيه شريفه درباره عده وفات است و از اين جهت كه عده وفات زن باردار در آن بيان نشده است، عام ناميده مى شود، به همين جهت مفسران از آيه شريفه زير در تفسير آيه يادشده سود مى برند و آن را به اين آيه تخصيص مى دهند.
(واولات الاحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ) طلاق/ 4
و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند.10

تفسير مطلق به وسيله مقيد

تفسيرنويسان در تفسير آيه شريفه (حرّمت عليكم الميتة و الدم… ) (مائده/ 3) كلمه دم را كه مطلق است و خون داخل بدن حيوان ذبح شده را نيز شامل است، به كمك آيه (إلاّ أن يكون ميتة او دماً مسفوحاً) (انعام/ 145) كه دلالت بر حرمت خون بيرون ريخته از بدن حيوان دارد مقيد مى كنند. 11

تفسير متشابه به محكم

ييكى ديگر از روشهاى تفسير آيه به آيه، تفسير متشابهات قرآن با محكمات قرآن است. براى نمونه آيه (وجوه يومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة) (قيامة/ 23 - 24) به كمك آيه محكم (لاتدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار) تفسير مى گردد. 12
چنان كه در ميان مفسران قرآن، تفسير متن به متن، بهترين روش تفسيرى شناخته شده است، در ميان تفسيرنويسان كتاب مقدس نيز تفسير متن به متن، يكى از روشهاى معتبر تفسيرى به شمار مى آيد، و هر چند اين شيوه تفسيرى در طول تاريخ هرمنوتيك، فراز و نشيبهايى داشته است، اما به نظر مى رسد در تمام زمانها از سوى تفسيرنويسان كتاب مقدس مورد استفاده قرار مى گرفته است.
اگوستين قديس از معتبرترين و بزرگ ترين حكماى مسيحى و از اديبان روم (معاصر بهرام گور پادشاه ساسانى) هرمنوتيك متن را يك علم مى دانست. او هنگامى كه وارد كليسا شد و به سرعت به بالاترين مراتب كليسا دست يافت، در مباحثاتى كه درباب تفسير كتاب مقدس و مسايل كلامى و عقلى صورت مى گرفت شركت كرد. 13
به اعتقاد اگوستين، آشنايى هرمس (مفسر كتاب مقدس) با سه زبان عربى، يونانى و لاتين ضرورى است، هرمنوتيك از تمايز معناى نخستين يا گوهرى هر واژه با معناى رمزى آن آغاز مى شود، و در نامهاى خاصى كه در كتاب مقدس بيان شده است، معنى هاى رمزى نهفته است، مثلاً آفرينش جهان در شش روز، رمزى كليدى است، چنان كه هر رقم ديگرى كه در كتاب مقدس آمده است نشان از واقعيتى ناپيدا دارد.
اگوستين در راستاى اين اعتقاد، روش و متد درست رمزگشايى كتاب مقدس را استفاده از خود آن كتاب مى دانست و بر اين باور بود كه بايستى به يارى پاره اى از يك متن، راز پاره اى ديگر از آن را كشف كرد.14 همان روشى كه بعدها به تفسير متن به متن شهرت يافت و در دوران (نهضت) كه يكى از دورانهاى تفسيرى كتاب مقدس است، دومين قاعده و معيار مشترك ميان تمام مصلحان اين دوران قرار گرفت. دراين عصر، بهترين روش تفسير آن بود كه موافق با ايمان و سازگار با آن باشد، و مقياس ايمان نيز كتاب مقدس بود، بنابراين تفسير آيه به آيه يا متن به متن، بهترين روش تفسيرى بود.15 اين روش تفسيرى در دوران عقلانيت نيز مورد توجه انديشمندان غربى قرار گرفت. اسپينوزا در اين باره مى نويسد:
(مفسر كتاب مقدس، بايد آيات را زير عنوان و موضوعات اساسى و در عين حال محدود قرار دهد و با توجه به آيات ديگر كتاب مقدس ميان آيات ناسازگار، سازگارى ايجاد كند، و متشابهات و مجملات را با توجه به آيات تفسير نمايد.) 16
تفسير نويسان كتاب مقدس در استفاده از اين روش تفسيرى به گونه اى عمل مى كنند كه مفسران قرآن در پيش گرفته اند، آنها از اين روش درجهت هرمنوتيك مجمل به مبيّن، هرمنوتيك به كمك سياق و… سود مى برند. و استفاده گسترده ايشان از اين روش تفسيرى نشان از كارآيى و بازده بسيار آن دارد.
براى نمونه به آيه زير بنگريد:
(غرض اين كه هر يك از شما مى گويد من از پولس هستم و من از اپلس و من ازكيفا و من از مسيح… ) 17
در اين آيه واژه اپلس مجمل است و مراد پولس، نويسنده آيه از اين لفظ روشن نيست. به همين جهت ميلر در تفسيرى كه از اين رساله ارائه مى دهد، براى تبيين مراد پولس از آيات كتاب (اعمال رسولان) كه يكى از نوشته هاى كتاب مقدس است سود مى برد و در پرتو آن آيات واژه (اپلس) را تبيين مى كند. او مى نويسد:
(پس از آن كه پولس از قرنتس خارج شد، (اپلس) كه از اهالى اسكندريه و از دانشمندان و فصحا به شمار مى رفت جايگزين او شد و در كليسا خدمات بسيارى انجام داد و ايمانداران را تقويت و يهوديان بى ايمان را مجاب ساخت.) 18
آياتى كه ميلر مورد استفاده قرار داده و در تبيين واژه مجمل از آن سود برده عبارتند از:
(اما شخصى يهودى به نام اپلس از اهالى اسكندريه كه مردى فصيح و در كتاب توانا بود، به افسس رسيد. او در طريق خداوند ترتيب يافته و در روح او سرگرم بود و درباره خداوند به دقت تكلم و تعليم مى نمود، هر چند از تعميد يحيى اطلاع نداشت.) 19
نمونه ديگر آيه زير است:
(اما پيش از اين كه عيسى مسيح به آسمان رود، به وسيله قدرت روح پاك خدا دستورات بيش ترى به شاگردان خود داد.) 20
در اين آيه واژه (دستورات) مجمل است و روشن نيست كه عيسى(ع) چه دستوراتى به شاگردان خود داده است.
مفسر كتاب (اعمال رسولان) با روش تفسير متن به متن، اين واژه را با استفاده از آياتى از (انجيل لوقا) تفسير مى كند و اين آيات را بيانگر و تبيين كننده دستورات مى شناساند. 21
(اين پيغام نجات بخش بايد از اورشليم به تمام ملتها رسانده شود: تمام كسانى كه از گناهان خويش دست بكشند و به سوى من بازگردند گناهان ايشان بخشيده مى شود * شما ديده ايد و شاهديد كه پيش گويى ها واقع شده است * و همان طور كه پدرم خدا وعده داد، من روح پاك خدا را بر شما مى فرستم، پس اين پيغام نجات بخش را هنوز به ديگران نرسانيد، بلكه در همين شهر اورشليم باقى بمانيد تا روح پاك خدا بيايد و شما را با قدرت آسمانى پر كند.) 22
نمونه ديگر: (اتكينسون) يكى از مفسران برجسته كتاب مقدس، در تفسير آيه (و شلمون، بوعز را از راحاب آورد و بوعز، عوبيد را از راعوت آورد.) 23 براى روشن كردن واژه (راحاب) و اين كه اين واژه نام چه كسى است، از آيه اى در عهد قديم سود مى برد. او مى نويسد: (راحاب، زنى اجنبى، فاسد و شرير بود.) 24 و اين سخن خود را مستند به آيه زير مى سازد:
(و يوشع بن نون، دو مرد جاسوس از شطيم به پنهانى فرستاده گفت روانه شويد و زمين و اريحا را ببينيد، پس آنها به خانه زن زانيه كه راحاب نام داشت رفتند و در آن جا خوابيدند.) 25
نمونه ديگر: نويسنده كتاب (تفسير كتاب اعمال رسولان) در تفسير آيه (چون روز پنطيكاست رسيد همه با هم در يك جا بودند) 26 كه از آيات عهد جديد از كتاب مقدس است، واژه پنطيكاست را مجمل مى بيند و در تبيين آن از آيات (سفر پيدايش) كه از نوشته هاى عهد قديم است سود مى برد. آن آيات عبارتند از:
(در هر سال، سه مرتبه عيد براى من نگه دار * عيد فطير را نگاه دار و چنان كه تو را امر كرده ام در زمان معينى از ماه ابيب، هفت روز نان فطير بخور، زيرا در آن زمان ازمصر بيرون آمدى وهيچ كس به حضور من تهى دست حاضر نشود * و عيد حصاد، نوبر غلات خود را كه در مزرعه كاشته و عيد جمع را در آخر سال، وقتى كه حاصل خود را از صحرا جمع كرده * در هر سال سه مرتبه همه ذكورانت به حضور خداوند يهوه حاضر شوند.) 27
مفسر كتاب اعمال رسولان در اين باره مى نويسد:
(پنطيكاست يكى از اعياد سه گانه بزرگ يهود بود، اين واژه در يونانى به معناى (پنجاهم) به كار مى رود، زيرا در روز پنجاهم پس از روز اول عيد فصح نگهداشته مى شود. و در تورات، سفر خروج، به (عيد هفته ها) ناميده شده است، زيرا اين فاصله 49 روزه از ضرب هفت در هفت به دست مى آيد.
اين عيد، در سفر خروج، باب بيست و سوم، آيه شانزدهم، (عيد حصاد)، و در سفر اعداد، باب بيست و هشتم، آيه بيست و ششم، (روز نوبرها) نام گرفته است، زيرا اين عيد، علامت و نشانه پايان برداشت گندم بوده است. طرز نگهدارى آن اين گونه بوده كه نان قربانى هايى را به خدا تقديم مى كرده اند. اين روز، روز مقدس بوده است و در آن روز هيچ كارى صورت نمى گرفته است و تمام افراد ذكور بنى اسرائيل موظف بودند در بيت المقدس جمع شوند و عيد را در اورشليم نگه دارند، چنان كه مناسب بود قربانى ما يعنى عيسى، در مدت عيد فصح كشته شود، همان طور كه سزاوار بود كه افاضه روح و اولين اجتماع بزرگ ايمانداران در روز پنطيكاست واقع گردد… و بسيار نيكوست كه پنطيكاست را روز شكل گيرى كليساى مسيح بدانيم. اين عيد از سوى مسيحيان اوليه با شادى و خوشحالى بسيارى به پا داشته مى شد. همه با هم در يك جا جمع مى شدند. صد و بيست نفر برادران با ساير مؤمنانى كه براى عيد پنطيكاست به اورشليم آمده بودند، در طبقه فوقانى جمع شده و به دعا مشغول مى شدند… ) 28

تفسير با استفاده از سياق

ييكى ديگر از روشهاى تفسير متن به متن، تفسير آيه به كمك سياق است در اين روش تفسيرى مفسر با توجه و عنايت به سياق، (مضمون اصلى آيه يا يك پاراگراف) آيات را تفسير مى كند.
براى نمونه در تفسير واژه (سلامتى) در آيه (اما اگر بى ايمان جدايى نمايد، بگذار او جدا شود، زيرا برادر يا خواهر در اين صورت مقيد نيست، و خدا ما را به سلامتى خوانده است) 29 مفسر رساله پولس، دو نظريه و ديدگاه بيان مى كند و يكى از دو نظريه را به جهت همخوانى با سياق مى پذيرد.
1. برخى تصور مى كنند اين كلمه (سلامتى) دليلى است براى جدايى (يعنى جدايى مرد يا زن مسيحى از همسر خود) چنان كه پولس اين جدايى را اجازه داده است.
برابر اين تفسير، اگر فردى مسيحى به همسر غيرمسيحى خود علاقه داشته باشد و نخواهد به زور با او زندگى كند، ولى همسر او حاضر به زندگى نباشد، نتيجه زندگى آنها چيزى جز خصومت ودعوا نيست. بنابراين براى آن كه مسيحى در صلح و صفايى كه خدا او را به آن فراخوانده زندگى كند، بايستى به همسر خود اجازه جدايى بدهد.
2. در برابر اين تفسير، برخى ديگر از مفسران مى گويند: هر چند در مواردى جدايى و طلاق اجتناب ناپذير است، ولى اراده خداوند آن است كه زندگى زناشويى از هم نپاشد و براى حفظ اين اتحاد، زن و شوهر بايستى نهايت تلاش و كوشش خود را به كار برند.
مفسر آيه يادشده مى گويد: تفسير دوم با سياق آيه سازگارى بيش ترى دارد; زيرا در سياق اين آيه چنين آمده است. 30
(ديگران را من مى گويم (نه خداوند) كه اگر كسى از برادران، زنى بى ايمان داشته باشد و آن زن راضى باشد با وى زندگى كند، مى تواند با او به زندگى ادامه دهد، و اگر زن با ايمانى شوهر بى ايمان دارد و به او علاقمند است، او نيز مى تواند با شوهر خود زندگى كند و از او طلاق نگيرد.)31

تفسير عقلى

عقل يكى از منابع مهم در تفسير قرآن خوانده مى شود و آيات و روايات بسيارى بر حجيت آن وجود دارد.
تفسير عقلى عبارت است از تفسير آيات به كمك عقل و دلايل عقلى، اين روش تفسيرى نخستين بار در اواخر قرن اول هجرى از سوى قتاده مورد استفاده قرار گرفت و با پيدايش معتزله در نيمه قرن دوم هجرى و عنايت شديد معتزليان به اين روش، برخى از تفاسير شكل عقلى گرفت.
در اين روش مفسر آياتى را كه با عقل و براهين عقلى ناسازگارى دارند تفسير مجازى مى كند. براى نمونه زمخشرى در تفسير آيه (و كلّم الله موسى تكليماً) كه درباره كلام خداست، نخست به حكم عقل، سخن گفتن خداوند را به صورت مستقيم، از محالات به شمار مى آورد و سپس با توجه به اين باور و انديشه آيه را تفسير مجازى مى كند، او مى نويسد:
(فاعل در آيه شريفه موسى(ع) است بنا به اين موسى(ع) با خدا سخن مى گفت نه خدا با موسى.) 32
شيخ طوسى و بسيارى ديگر در تفسير آيه شريفه (يدالله فوق ايديهم) (فتح/ 10) كه به ظاهر دلالت بر جسمانيت خداوند دارد، به ناگزير به تفسير عقلى آيه رو مى آورند و در تفسير آيه ديدگاه هاى گوناگونى نقل مى كنند:
عده اى مى گويند: مراد از (يد) عقد است، به اين معنى كه پيمان و عقد خداوند بالاتر از عقد ايشان است، زيرا در عقد با خدا، آنها به بيعت با پيامبر، با خدا بيعت مى كنند.
گروهى معتقدند: يد به معناى قدرت خداوند در يارى پيامبر است، به اين معنى كه قدرت خداوند و يارى پيامبر بالاتر از يارى شماست.
بعضى مى گويند: مراد از كلمه (يد) عطيه و نعمت است، يعنى نعمت خدا بر مسلمين كه يا ثواب است و يا توفيق بيعت، بالاتر از نعمت و خدمت و بيعتى است كه آنها با تو كرده اند. 33
تفسير عقلى در ميان مفسران كتاب مقدس نيز كاربرد فراوان دارد و از گذشته اى دور مورد استفاده ايشان قرار داشته است. در مدرسه اسكندريه كه اولين مدرسه تفسيرى كتاب مقدس خوانده مى شود، (اوريجانوس) شاگرد اكلميندس از معتقدان جدى اين روش تفسيرى شناخته مى شد.
او مى گويد: مفسر كتاب مقدس، پيش از آن كه كتاب مقدس را تفسير كند، بايستى مركز متن را شناسايى كند. مثلاً بداند كه كتاب مقدس، وحى است و پس از اين شناسايى بايستى كتاب را با توجه به دلايل و مشكلات زير تفسير مجازى كند.
1. يك: در كتاب مقدس از كلمات و واژه هايى استفاده شده كه بر جسميت خداوند دلالت دارد و خدا را به بشر تشبيه مى كند مانند: (وجه الله) ، (يده) و… واگر اين گونه آيات، تفسير مجازى نشوند تفسير درستى از آيه ارائه نشده است.
دو: برخى قصه هاى كتاب مقدس، اگر تفسير مجازى نشوند غيراخلاقى به شمار خواهند آمد، مانند قصه مستى نوح(ع)، ازدواج لوط با دختران خويش و…
سه: برخى مطالب، از امور ناممكن به شمار مى آيد، چون ديدن عالم در يك لحظه توسط مسيح.
چهار: ناسازگارى بعضى از آيات با بعض ديگر.
به باور اوريجانوس اگر آيات كتاب تفسير مجازى شوند، جسميت خدا، قصه هاى غيراخلاقى، باورهاى ناممكن از آيات استفاده نخواهد شد و آيات با يكديگر ناسازگار نخواهند بود.
2. كتاب مقدس در صدد بيان حوادث و رخدادهاى تاريخى نيست، بلكه مى خواهد حقايق پايدار را بازگو كند، بنابراين اشكالات تاريخى بر كتاب وارد نيست و حوادث كتاب مقدس هرگز رخ نداده و رخ نخواهد داد، ولى وحى آنها را ذكر كرده است. و با تفسير مجازى مى توان به واقعيت متن دست يافت.
3. كتاب مقدس به رمز نوشته شده ومعانى آن از الفاظ و واژگان آن قابل استفاده نيستند، بنابراين بايستى با تفسير مجازى آن معانى را به دست آورد. 34
دلايل اوريجانوس و ساير طرفداران تفسير مجازى از سوى بسيارى ازمفسران كتاب مقدس پذيرفته شده و آنان را در شمار طرفداران تفسير مجازى قرارداده است تا آنجا كه در دوران وسطى (از قرن ششم تا هشتم ميلادى) در حدود دو قرن، تفسير مجازى بيش ترين كارآيى را داشته است.
تفسير مجازى هر چند در طول تاريخ تفسير عهد قديم و جديد، فراز و نشيبهايى داشته و گاه به صورت گسترده مورد استفاده قرار مى گرفته و گاه مفسران، توجه كمترى به اين روش داشته اند، اما به جهت ويژگيهاى كتاب مقدس در تمام دورانهاى تفسيرى حتى جديدترين دورانها مانند دوران عقلانيت، كاربرد و كارآيى خود را نشان داده است.
براى نمونه كريستى ويلسن در تفسير (رساله به عبرانيان) برخى از آيات را با روش تفسير مجازى تفسير مى كند. او در تفسير آيه (لكن او چون يك قربانى براى گناهان گذرانيد، به دست راست خدا بنشست تا ابد الآباد) 35 و آيه (پس مقصود عمده از اين كلام اين است كه براى ما چنين رئيس كهنه هست كه در آسمانها به دست راست كبريا نشسته است) دست را به دست جسمى معنى نمى كند و آن را كنايه از قدرت مى داند. او مى نويسد:
(مجمل معناى اين عبارات، حكومت مطلقه و تسلط تامه مسيح است، نه فقط دراين دنيا بلكه در هر دو دنيا.) 36
همو در تفسير آيه (افتادن به دست خداى زنده چيز هولناكى است) 37 بدون توجه به واژگان و الفاظ و محتواى آيه مى نويسد:
(در اين آيه عبرت مهمى براى ما ذكر شده است. در واقع اگر در معناى اين آيات دقت و تأمل كنيم در مى يابيم كه اين آيات چندان سخت و شديداللحن مى باشند كه هيچ آيه ديگرى به اين شدت و سختى در انجيل پيدا نمى شود. ما نبايد فقط عنايت و محبت خدا را در نظر بگيريم، بلكه علاوه براين بايستى عدالت خدا را نيز همواره در نظر داشته باشيم.) 38
ميلر مفسر ديگر كتاب مقدس در تفسير انجيل يوحنا بر كسانى كه به ظاهر آيات توجه دارند و در پى فهم درست آيه يا آيات نيستند مى شورد.
مسيح گفت: (من هستم آن نان زنده كه از آسمان نازل شده، اگر كسى از اين نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند، و نانى كه من عطا مى كنم جسم من است كه آن را به جهت حيات جهان مى بخشم.) 39
و يهوديان در برابر او گفتند: (چگونه اين شخص مى تواند جسد خود را به ما بدهد). 40
ميلر به اين برداشت يهوديان اشكال مى كند و آنان را نافهم مى خواند:
(ريزه خوانى يهوديان اينك مبدّل به جار و جنجال و قيل و قال مى گردد و با هم راجع به گفتار عيسى شروع به بحث و مشاجره مى كنند، بعضى از شنوندگان عيسى نيز مانند نيقوديموس با همان فقدان فهم و ادراك روحانى كه درباره تولد تازه به عيسى گفته بود، و اين امور چگونه ممكن است انجام گيرد، گفتار عيسى را همان گونه تحت اللفظى تلقى كرده، مى گويند: چگونه اين شخص مى تواند جسد خود را به ما بدهد تا بخوريم.)
نويسنده تفسير انجيل يوحنا در تفسير اين آيه از روش تفسير مجازى سود مى برد. او مى نويسد:
(مصلوب شدن عيسى وسيله حيات و سلامتى براى نوع بشر مى شود. هنگامى كه او به صليب كشيده شد مردم بسوى او مى آيند و ايمان مى آورند و چنان كه نان، پيش از خورده شدن تكه تكه مى گردد جسم عيسى نيز توسط ميخها و نيزه پاره پاره شد، تنها به وسيله مرگ او ممكن است حيات او در دسترس انسان قرار گيرد، ولى هنگامى كه بر روى صليب رفت، آن گاه تمام مردم را به سوى خويش مجذوب مى سازد. عيسى در عشاء ربانى به طور مجاز خود را به ما مى دهد، آنجا كه درباره نان مى گويد: بگيريد و بخوريد، اين است بدن من كه براى شما داده مى شود.او مرد تا اين كه ما در مرگ او داراى حيات جاودانى باشيم، حيات بخششى است مجانى كه به ما داده مى شود، ولى براى عيسى خيلى گران تمام شده است). 41
ميلر مفسر انجيل يوحنا در تفسير سخن عيسى (آمين آمين به شما مى گويم اگر جسد پسر انسان را نخوريد و خون او را ننوشيد در خود حيات نداريد) چندين ديدگاه تفسيرى بيان مى كند و در پايان ديدگاهى را مى پذيرد كه براساس تفسير مجازى شكل گرفته است. او مى نويسد:
(بعضى مى گويند عيسى با اين جمله اشاره به عشاء ربانى ندارد، بلكه به صورت رمز و كنايه مى خواهد بگويد كه لازم است شخص به وسيله ايمان او را در دل خود جاى دهد، در آيه 47 عيسى افزود: (هركس به من ايمان آورد حيات جاودانى مى يابد) پس منظور از خوردن جسد مسيح و آشاميدن خون او همانند ايمان آوردن است و هر دو يك مفهوم دارد، وقتى كه به او ايمان مى آوريم به نحوى كه وى وارد دل ما مى گردد و حيات او از آن ما مى شود در آن صورت او را خورده و نوشيده ايم و ديگر تشنه و گرسنه نمى شويم.) 42

تفسير ظاهرى

ظاهرگرايى يا تفسير ظاهرى آيات، از گذشته اى دور ميان مسلمانان و بويژه مفسران قرآن وجود داشته است و طيف گسترده اى از فرقه هاى اسلامى به شكلى به اين شيوه تفسيرى گرايش داشته و دارند. فرقه هايى چون اشاعره، ظاهريه، ماتريديه و… در شمار فرقه هاى ظاهرگرا قرار دارند.
براساس اين روش تفسيرى، مفسر، خود را به ظاهر آيات متعبد مى بيند و آيات را هر چند به ظاهر بر جسمانيت خداوند و گناهكار بودن انبيا و … دلالت داشته باشد تفسير ظاهرى مى كند.
براى نمونه: آيه شريفه (وجوه يومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة) (قيامت / 22 - 23) به ظاهر دلالت بر امكان رؤيت خداوند دارد و بايستى در شمار آيات متشابه قرار گيرد و با توجه به آيات محكم قرآنى تفسير گردد، اما مفسرانى كه ظاهرگرا خوانده مى شوند و از طرفداران تفسير ظاهرى به شمار مى آيند، اين آيه را چنان كه ظاهرش دلالت دارد تفسير مى كنند و از آن براى اثبات عقايد خويش سود مى برند.
فخررازى مى نويسد:
(جمهور اهل سنت با استدلال به اين آيه مى گويند: خداوند در آخرت توسط مؤمنان ديده مى شود.) 43
مراغى نيز در تفسير آيه مى نويسد: مؤمنان بدون هيچ مانع و حجابى به پروردگار خود نگاه مى كنند… و در پايان مى افزايد: مدلول اين آيه و ظاهر آن همان چيزى را مى گويد كه احاديث صحيح و متواتر بر آن دلالت دارد، يعنى ديده شدن خداوند در قيامت. 44
آلوسى مفسر بزرگ و برجسته اهل سنت نيز با اعتقاد به امكان رؤيت خداوند، در تفسير آيه با پذيرش ديدگاه ابوحيان مى نويسد:
(مؤمنان در قيامت به پروردگار مى نگرند و غرق در مطالعه جمال او مى شوند به گونه اى كه از غير او غافل مى گردند و خدا را آن گونه كه سزاوار است مشاهده مى كنند.) 45
همو در موارد ديگرى از تفسير خود درباره رؤيت خداوند مطالبى مى گويد كه هيچ صاحب انديشه اى آن را نمى تواند باور كند.
ظاهر برخى از آيات قرآن دلالت بر گناهكار بودن پيامبران دارد، مانند آيه 24 سوره يوسف و آيه 82 سوره شعراء و… در نگاه برخى از فرقه هاى اسلامى ظاهر اين آيات بايستى به گونه اى توجيه گردد، زيرا اين ظاهر با مسأله عصمت پيامبران كه از اصول خدشه ناپذير مذهبى خوانده مى شود ناسازگار است، اما تعدادى از فرقه هاى اسلامى و طرفداران آن فرقه ها به ظاهر آيات عمل مى كنند و خود را ناگزير از تأويل نمى دانند، براى نمونه در تفسير آيه (والذى أطمع أن يغفر لى خطيئتى يوم الدين) (شعراء/ 82) كه به ظاهر دلالت بر خطاكار بودن ابراهيم(ع) دارد، عده اى مى گويند منظور از خطيئه، سه گناه و دروغى است كه آيات و روايت زير به آنها اشاره دارد:
(قالوا ءأنت فعلت هذا بآلهتنا يا ابراهيم. قال بل فعله كبيرهم) انبياء/ 62 - 63
(فنظر نظرة فى النجوم. فقال انى سقيم. فتولّوا عنه مدبرين) صافات/ 88 - 90
قال ابراهيم: (انها (ساره) اختى) 46
نشانه هاى ظاهرگرايى و تفسير ظاهرى آيات از گذشته اى دور در نوشته ها و مدرسه هاى تفسيرى كتاب مقدس به چشم مى خورد. در مدرسه انطاكيه كه دومين مدرسه تفسيرى كتاب مقدس است، تنها روش معتبر تفسيرى، تفسير ظاهرى بود و تمامى اصحاب اين مدرسه آيات را براساس اين روش تفسير مى كردند.
در مدرسه غربى نيز كه ميان روش تفسيرى مدرسه اسكندريه (تفسير مجازى) و روش تفسيرى مدرسه انطاكيه (تفسير ظاهرى) به گونه اى جمع شده بود، مفسران گاه از روش تفسير ظاهرى سود مى بردند و گاه به تفسير مجازى مى پرداختند. براى نمونه (جيروم) نخست سفر يوئيل را تفسير مجازى كرد، اما پس از مدتى تفسير ظاهرى را بر تفسير مجازى ترجيح داد.
در طول تاريخ تفسير، ظاهرگرايى به صورت محدود و گسترده مورد استفاده مفسران قرار داشته است و مفسران بسيارى كتاب مقدس را به اين شيوه تفسير كرده اند، براى نمونه ميلر مفسر انجيل يوحنا در تفسير بعضى آيات، به ظاهر آيات تعبد و پايبندى نشان مى دهد و به همين جهت در تأويل آياتى كه در نگاه عده اى از مسيحيان غيراخلاقى خوانده مى شود،علاقه اى به تفسير مجازى از خود نشان نمى دهد.
در انجيل يوحنا چنين مى خوانيم:
(در روز سوم در قاناى جليل عروسى بود ومادر عيسى (مريم) نيز در آن جشن شركت داشت و عيسى و شاگردان او نيز به آن مجلس دعوت شده بودند. چون شراب مجلسيان به پايان رسيد، مادر عيسى به عيسى گفت: شراب ندارند… عيسى به نوكران گفت، شش قدح سنگى را پر از آب كنيد و به ايشان گفت از اين شراب براى رئيس مجلس ببريد، وقتى صاحب مجلس آب را كه شراب گشته بود نوشيد… ) 47
تبديل آب به خمر، اولين معجزه عيسى(ع) خوانده شده است، ولى اين معجزه كه عملى غيراخلاقى به نظر مى رسد، مورد قبول ميلر قرار گرفته و او بى آن كه خود را نيازمند تفسير مجازى ببيند به تفسير ظاهرى آيه مى پردازد. 48
(وليم باركلى) مفسر (انجيل مرقس) در تفسير آياتى كه به ظاهر با حكم الهى، عرف و عادت ناسازگار است، نخست حكم آيه را با توجه به ساير آيات استفاده مى كند و يا واژه اى را كه موهم اين ناسازگارى است به گونه اى معنى مى كند كه برداشت عاميانه نباشد، مثلاً در آيه (و يحيى را لباس از پشم شتر و كمربند چرمى بر كمر مى بود و خوراك وى از ملخ و عسل برى) 49 نخست حكم خوردن ملخ را در صورتى كه برداشت ما از اين واژه همان ملخ معمولى و حشره معروف باشد از آيه (از حشرات چهار پا بخوريد ملخ به اجناس آن، ودَبا به اجناس آن، وحرجوان به اجناس آن، و جندب به اجناس آن) 50 سود مى برد و پس از آن مى نويسد:
(احتمال دارد مراد از (جراد) نوعى از بقول (سبزيجات) باشد كه اسم آن (كاروب) است و آن طعام فقرا و مساكين است.)
او درباره عسل برى مى نويسد:
(احتمال دارد همين عسل معروف مراد باشد و يا مراد عصاره درختان است كه از آنها خارج مى شود.) 51

هرمنوتيك جديد

هرمنوتيك كتاب مقدس در دوران عقلانيت، شكل جديدى به خود گرفت و عقل به عنوان معيار و ملاك تفسير بايسته و حاكم بر كتاب خوانده شد. توماس هابز، اسپينوزا و شلايرماخر ـ از مناديان اصلى اين انديشه خوانده مى شوند و ديدگاه ها و آثار ايشان، بيش ترين توجه مفسران و زبان شناسان را به خود جلب كرده بود.

اسپينوزا

باروخ اسپينوزا (1632 - 1677م) در يك خانواده يهودى در آمستردام هلند ديده به جهان گشود. 52
اسپينوزا كه تربيت اوليه اش از مطالعه تورات و تلمود شكل گرفته بود و با سنت يهودى تربيت شده بود ناسازگارى خويش را با الهيات سخت و تفسير يهوديان از كتب مقدس نشان داد. در نتيجه در سال 1656 در سن 24 سالگى تكفير شد و از اجتماع يهوديان طرد گرديد. 53
او در شمار عارفان عقل گرا قرا رگرفت كه اساس انديشه ها و تفكرات خويش را بر اصول دكارتى قرارداده بودند و پس از دكارت بزرگ ترين فيلسوف عقلى بود.
آثار و نوشته هاى اسپينوزا حكايت از آن دارد كه او از نقادان اوليه كتاب مقدس بوده است. وى از جمله كسانى است كه در هرمنوتيك كتاب مقدس، روش تفسيرى خويش را با پيش فرض خود در ارتباط مى ديد.
مفسران كتاب مقدس، شيوه تفسيرى خويش را با توجه به پيش فرضها و نظريات خود درباره كتاب مقدس بر مى گزينند. اين مفسران از جهت پيش فرضهاى تفسيرى به دو گروه تقسيم مى شوند.
1. گروهى كتاب مقدس را سخن خدا و مطالب و موضوعات آن را حقيقى مى دانند و هيچ گونه ناسازگارى آيات با يكديگر را باور ندارند.
2. عده اى ديگر كتاب مقدس را مجموعه اى از نوشته هاى بشرى مى دانند و ميان آنها و ساير نوشته ها تفاوتى نمى نهند.
دسته نخست مى گويند: در تفسير كتاب مقدس هيچ نوع ناسازگارى آيات با يكديگر را نبايد پذيرفت و آياتى كه به ظاهر با يكديگر ناسازگارند بايستى با حمل بر معناى مجازى، سازگار جلوه داده شوند. افزون بر اين بايستى معناى متن و آيات را با يارى گرفتن از انديشه هاى ارسطو و افلاطون ثابت كرد، زيرا همه آيات كتاب مقدس در بردارنده حقيقت است و بنابراين بايد معناى آنها را با آنچه از طريق فلسفى مى توان دريافت، منطبق نمود.
اين روش تفسيرى كه ازگذشته اى دور مورد استفاده گسترده مفسران قرار داشته و براساس اعتقاد به وحيانيت كتاب مقدس شكل گرفته است در نگاه اسپينوزا قابل اعتماد نيست، زيرا به باور او معناى مجازى بسته به دلخواه وميل مفسر است و آنجا كه جمله اى دو يا چند معناى مجازى دارد معيار و ملاكى براى ترجيح يكى بر ديگرى وجود ندارد. افزون بر اين ، شيوه تفسيرى يادشده با الهيات عقلى ناسازگار مى نمايد. 54
مخالفت اسپينوزا با روش تفسيرى مفسران كه معتقد به وحيانيت عهدين مى باشند، در حقيقت نشان از عدم پذيرش پيش فرض آنها دارد، به اين معنى كه اسپينوزا وحى بودن كتاب مقدس را باور ندارد. او در همين بحث و درموارد بسيار ديگرى وحى بودن عهدين را زير سؤال مى برد و حتى در مواردى پيشنهاد مى كند كتاب مقدس مانند ساير نوشته هاى بشرى تفسير شود.
براساس انديشه اسپينوزا روش تفسير كتاب مقدس با شيوه تفسير امور طبيعى يكسان است; چنان كه در تفسير امور طبيعى مفسر از مسلمات و يقينيات به عنوان پايه و اساس سود مى برد و اشياء طبيعى را تعريف مى كند، در تفسير كتاب نيز نخست بايد شناخت تاريخى قطعى و مسلم براى مفسر حاصل شود. پس از آن مفسر برداشتى بايسته و مشروع از فكر و انديشه نويسندگان كتاب مقدس بسازد و تفسيرى صحيح ارائه كند.
به باور اسپينوزا مفسر براى دستيابى به تفسيرى بايسته، بايد قواعد و نكات زير را به صورت كامل رعايت كند:
1. آشنايى با خصوصيات لغت و قواعد دستورى زبانى كه كتاب يا رساله به آن زبان نوشته شده است. براى مثال اگر مفسر درصدد تفسير عهد قديم است، بايد لغت عبرى و ويژگيهاى آن را بداند و اگر مى خواهد عهد جديد را تفسير كند، افزون بر زبان و لغت يونانى، آشنايى مفسر با زبان عربى نيز ضرورى مى نمايد، چه اين كه در عهد جديد از تعبيرات واژگان عربى بسيار استفاده شده است.
2. در تفسير كتاب مقدس، مفسر بايد آيات را با عنوان و موضوعات اساسى و در عين حال محدود آنها درنظرگيرد و سپس ميان آيات ناسازگار، متشابه و مجمل، سازگارى ايجاد كند. البته اين سازگارى، ضرورى است كه براساس لغت و استدلالهاى برخاسته و برگرفته از كتاب مقدس باشد و تنها متكى بر عقل نباشد. اگر مفسر مى خواهد عبارت (الله نار) يا (الله غيور) را تفسير كند بايد عقل و بديهيات عقلى را به هيچ روى در تفسير دخالت ندهد، بلكه با توجه به ساير آيات تفسير كند و ناسازگارى آنها را ازميان ببرد.
3. شناخت ويژگيهاى نويسنده هر كتاب، مانند اخلاق، انگيزه، هدف، زبان و لغت نويسنده و زمان و عصر وى و بررسى تاريخى آن براى مفسر ضرورى است. هر اندازه اطلاعات و دانسته هاى مفسر دراين زمينه ها بيش تر باشد تفسير وى از كتاب از ضريب اطمينان بيش ترى برخوردار خواهد بود. 55
4. اصل كلى اين است كه مفسر نبايد هيچ مطلبى را درباره محتويات كتاب مقدس بپذيرد، مگر آنچه را به روشنى و وضوح از متن به دست مى آيد.
5. آنچه براى مفسر دردرجه اول اهميت قرار دارد آن است كه درستى معنى را با حقيقت محتوا درنياميزد، او بايد تنها به معناى جمله ها توجه كند و از انطباق جمله با حقيقت بپرهيزد.
6. بررسى كتابهاى منسوب به پيامبران، ضرورى است. افزون بر اين شناسايى كسانى كه اين كتابها به آنها رسيده و افرادى كه به دستور ايشان اين كتابها در شمار كتاب مقدس قرار گرفته اند اجتناب ناپذير است. 56
برخى از قواعد و معيارهايى كه اسپينوزا براى تفسير بايسته كتاب مقدس بيان كرده است در حقيقت همان شرايطى است كه قرآن پژوهان براى مفسر ذكر مى كنند. براى نمونه قاعده اول اسپينوزا همان لزوم آشنايى مفسر با علم نحو، صرف، لغت، معانى و بيان است كه در كتابهاى علوم قرآنى و تفاسير، شرط تفسير بايسته معرفى شده است، و بعضى از قواعد نشان ازروش تفسيرى دارد.
شرط دوم اسپينوزا عبارت است از جمع كردن آيات عهدين، زير عنوان موضوعات مشخص و محدود و ايجاد سازگارى ميان آنها با توجه به آيات… اين شرط همان روش تفسيرى متن به متن است، دراين روش تفسيرى مفسر چنان كه قرآن پژوهان مى گويند آياتى را كه در يك موضوع با يكديگر ناسازگارند در كنار يكديگر قرار مى دهد و سپس آياتى را كه متشابه به نظر مى آيند با كمك آيات محكم تفسير مى كند و به اين ترتيب ناسازگارى آيات را از ميان مى برد و يا آياتى را كه مجمل و مبين هستند دركنار يكديگر مى گذارد و سپس آيات مجمل را با كمك آيات مبين روشن مى سازد.
هرچند روش تفسيرى اسپينوزا و نتايج آن، توجه هر فيلسوفى را به نبوغ و استعداد او وكارآيى روش وى رهنمون مى سازد، اما با اين حال در مقام تفسير، مشكلات فراوانى فرا روى اسپينوزا قرار مى گيرد. البته اين احتمال دور از ذهن نيست كه اسپينوزا و كسانى چون او، در تفسير متون مقدس و شيوه ها و شرايط آن، از آراى مفسران مسلمان در زمينه تفسير كتاب الهى الهام گرفته باشند، زيرا اين گونه آرا و نظريه ها پيشينه اى دراز در تفسير قرآن دارد و اگر احتمال تأثيرپذيرى يكى از ديگرى باشد، مفسران كتاب مقدس مى توانسته اند از مفسران قرآن نكته هايى را وام گيرند.
ييك. در روش پيشنهادى اسپينوزا شناخت تام و كامل لغت عبرى ضرورى است در صورتى كه چنين شناختى ناممكن است، زيرا از لغت عبرى چيز قابل توجهى برجاى نمانده است. تقريباً تمامى نامهاى ميوه ها، طيور و… از ميان رفته است.
دو. مشكلات و متشابهات كلام عبرى بسيار است:
1. برخى از حروف، جايگزين برخى ديگر شده اند مثلاً: (ال) به جاى (عل) قرار گرفته و يا (الى) جايگزين (على) شده است.
2. معانى حروف عطف و كلماتى كه دلالت بر زمان دارند، بسيار و گوناگون است و هيچ نشانه و دستورى نيز براى تشخيص معنى وجود ندارد. براى نمونه (واو) دراين معانى مورد استفاده قرار مى گيرد: و، لكن، لأنّ، مع، ذلك، حينئذ و… و (كى) دراين معانى: لأنّ، مع أنّ، اذا، عندما، مثلما، أن و… .
3. صيغه هاى اخبارى و مصدرى و انشايى دلالت بر زمان ندارند; نويسندگان از فعل مستقبل براى زمان حاضر وگذشته سود مى برند، بدون آن كه معيارى براى شناخت اين افعال از يكديگر ارائه كنند.
ج. دشوارى دستيابى به ويژگيهاى نويسندگان عهدين و علت نوشتن و زمان نوشتن و تاريخ نسخه بردارى و… بويژه با توجه به اين كه مسيحيان درمورد نويسندگان كتاب مقدس اختلاف نظر عميقى دارند چنان كه درمورد تاريخ نگارش كتب مقدس و تمام مسايلى كه مربوط به كتب مقدس است. اختلاف مسيحيان بسيار گسترده است. براى نمونه عده اى انجيلهاى چهارگانه را نوشته حواريون عيسى(ع) مى دانند و برخى آنها را نوشته افرادى مى خوانند كه به جهت منزلت يافتن نوشته خود، آن را به نام حواريون عيسى(ع) منتشر كرده اند.

هرمنوتيك شلاير ماخر

شلايرماخر بنيان گذار هرمنوتيك جديد خوانده مى شود. به اعتقاد وى هرمنوتيك، نظريه اى فلسفى است كه به صورت عام و فراگير روش تفسير متون را بيان مى كند و اختصاص به متون كهن نداشته، كتاب مقدس را نيز دربر مى گيرد.
پيش از اسپينوزا هرمنوتيك عبارت از فقه اللغه متون كلاسيك بويژه متون قديمى يونانى و لاتينى و تفسير و كشف كتاب مقدس بود. 57 و مفسران در مورد تفسير قدسى و دنيوى و در شيوه هاى تفسيرى عهد جديد و قديم با يكديگر اختلاف داشتند.
همين اختلاف مفسران در شيوه هاى تفسيرى و تفاوت تفسير قدسى و دنيوى، شلايرماخر را برآن داشت تا هرمنوتيك جديد را پايه گذارى كند و معيارها و ملاكهايى براى تفسير و روش تفسير بيان كند، تا مفسران ديگر اختلاف نكنند وهمگى از يك روش و قانون پيروى كنند، اما برخى مى گويند، تدوين دستور و يك نظريه فراگير براى تفسير متون و فهم محال است و براى يك تفسير بايسته فهم كامل كاربرد واژه ها كافى است.
برنامه هرمنوتيكى شلايرماخر، هم نشان از فلسفه انتقادى دارد و هم نشان از فلسفه رمانتيك. نشان از فلسفه انتقادى دارد، زيرا او درآرزوى وضع قانونها و دستورهاى همگانى و فراگيرى براى فهم بود. وحكايت از فلسفه رمانتيك دارد، زيرا فهم يك نويسنده و تصويربردارى او از يك متن پيچيده، رمانتيك خوانده مى شود. 58 ماخر با اين دو نگرش، هرمنوتيك دستورى و هرمنوتيك عينى يا روان شناختى و فنى را عرضه كرد.
هرمنوتيك دستورى درباره مشخصات و ويژگيهاى گفتارى مشترك ميان يك فرهنگ است، يا به عبارت ديگر هرمنوتيك دستورى درباره شاخصه هاى گفتار و انواع عبارتها و صورتهاى زبانى ـ فرهنگى است كه مؤلف در آن زندگى كرده و تفكر و انديشه وى را متعين ساخته و شكل داده است. دراين هرمنوتيك، دو عنصر مهم وجود دارد.
عنصر اول: تأويل دقيق يك گفتار، جز در گستره زبان شناسى مشترك ميان نويسنده و مخاطب امكان پذير نيست.
عنصر دوم: معناى هر واژه در يك جمله يا يك عبارت در ارتباط با واژگانهاى ديگر همان جمله و عبارت فهم پذير است.
عنصر نخست، ارتباط مؤلف و مخاطب او را ممكن مى سازد و عنصر دوم ارتباط و پيوند درونى ميان واژگان يك زبان را آشكار مى نمايد. هرمنوتيك فنى يا روان شناختى به نبوغ نهفته در پيام نويسنده و ذهنيت خاص وى توجه دارد. 59
در نگاه شلايرماخر نمى توان از هرمنوتيك دستورى و فنى با هم در فهم متون سود برد، چه اين كه توجه به زبان مشترك كه همان هرمنوتيك دستورى است، مفسر را از توجه به هرمنوتيك فنى يعنى توجه به نويسنده و شناخت و فهم خصوصيات وى باز مى دارد. و از سويى توجه به هرمنوتيك فنى كه هدف واقعى هرمنوتيك است، مفسر را از هرمنوتيك دستورى باز مى دارد. يا بايستى عنصر مشترك را درك كنيم و يا عنصر ويژه را، و نمى توان هر دو را با هم درك كرد. 60 هر چند شلايرماخر و اگوست بك هرمنوتيك فنى را به عنوان ابزارى براى شناخت مى ديدند و آن را موضوع شناخت نمى دانستند.
به اعتقاد ماخ،ر هرمنوتيك، نسبى است نه مطلق; او مى گويد، بد فهمى و ادراك ناكامل و ناكافى در كنش شناخت، امرى طبيعى است كه در آغاز هر شناخت رخ مى نمايد، چه اين كه در طول زمان و با گذشت سالها و قرنها، معناى واژگان مانند جهان بينى ها تغيير مى يابد و مفسر هر چه بيش تر از نويسنده فاصله مى گيرد; اين فاصله گرچه طبيعى و معمولى است، اما به گونه اى است كه پيمودنى نبوده و مفسر نمى تواند مسير طولانى آن را بپيمايد. از همين رو مفسر بايد شرايط تاريخى متن و زمان شكل گيرى آن را شناسايى كند و تنها در اين صورت هرمنوتيك، دقيق، نقادانه و با ارزش خواهد بود.
آنچه در هرمنوتيك شلايرماخر و مقايسه آن با شرايط و شيوه هاى تفسيرى در خور توجه است آن است كه بخشى از سخنان و ديدگاه هاى شلايرماخر در حقيقت همان شرايط و ضوابط تفسيرى است كه قرآن پژوهان و مفسران قرآن براى تفسير بيان كرده اند.
هرمنوتيك دستورى در نگاه شلايرماخر، همان آشنايى مفسر با ويژگيها و دستورهاى زبان عربى است، شرايطى كه مفسران به صورت چندين شرط ياد كرده اند، مانند صرف، نحو، معانى، بيان، لغت و… ولى ماخر با يك عنوان كلى آورده است، البته مباحث زبان شناسى در هرمنوتيك شلايرماخر وجود دارد و شايد ريشه هاى زبان شناسى درآن است، اما اين مباحث هنوز در ميان مفسران اهميت خود را نيافته است.
اما هرمنوتيك فنى در تفسير قرآن بر خلاف كتاب مقدس كاربرد ندارد، زيرا اين نوع هرمنوتيك در مورد كتابها و نوشته هايى است كه وحى خوانده نمى شوند، اما در كتابهايى كه وحى بوده و از سوى خداوند نازل شده اين مباحث در خور توجه و طرح نيستند و چون به باور شلاير ماخر كه پايه گذار الهيات اعتدالى است كتاب مقدس وحى منزل نيست.61 وبه دست بشر نوشته شده است، سخن گفتن درباره ذهنيت نويسنده معنى و مفهوم دارد، اما درباره خداوند، هرمنوتيك روان شناختى چيزى جز گزاف گويى نيست. افزون براين، اصل هرمنوتيك فنى نيز، خود محل اشكال است.
البته از اين جهت كه شلايرماخر قانونمندى هرمنوتيك را پذيرفته است، ميان او و مفسران و قرآن پژوهان اتفاق نظر وجود دارد، چه اين كه قرآن پژوهان نيز تفسير را داراى ضابطه و قاعده مى دانند و تفسيرى را بايسته و دقيق مى شمرند كه با قواعد و شرايط تفسيرى انجام پذيرفته باشد، نهايت اين كه آنچه تفسير نويسان به عنوان قواعد و شرايط تفسيرى مى شناسند بسيار بيش تر از آن شرايط و قواعدى است كه شلايرماخر مى گويد، براى نمونه (زرقانى) دانشهاى زير را براى ارائه تفسير قرآن، بايسته مى داند.
لغت، نحو، صرف، علوم بلاغت، علم اصول فقه، علم توحيد، اسباب نزول، قصص، ناسخ و منسوخ، حديث، انسان شناسى و … 62
به عقيده (شلايرماخر) كشف نيت مؤلف ضرورى نيست و بايستى تمام زندگى مؤلف مورد بررسى قرار گيرد، تا آنجا كه اطلاعات و معلومات مفسر درباره مؤلف بيش از خود مؤلف گردد، در صورتى كه در نگاه تفسيرنويسان، آنچه بيش از هر چيز در تفسير اهميت دارد و مفسر بايد در پى آن باشد، دستيابى و بارشناسى انگيزه مؤلف است و در اصل، تفسير در اصطلاح قرآن پژوهان اين گونه تعريف شده است: (تفسير، علمى است كه درباره دلالات قرآن برمراد و مقصود خداوند به اندازه توان بشرى بحث مى كند.) 63
همين انديشه (شلايرماخر) و ديدگاه خاص وى درمورد نيت مؤلف، نشانگر تفاوت هرمنوتيك جديد و كهن است. درهرمنوتيك كهن، معناى اصلى و نهايى متن باور شده است. بنابراين هرمنوتيك هر متنى كه از نوشته هاى بشرى خوانده مى شود معنايى دارد كه مراد ذهن نويسنده بوده است و كشف نيت مؤلف هر چند هم دشوار باشد، ناممكن نيست. در مقابل آن نوشته هايى كه به خواست و دستور خداوند سامان يافته است معناى باطنى دارد كه كشف آن براى مخاطبان ناممكن مى نمايد، هر چند معنى هاى ظاهرى آن را مى توان دريافت.

هرمنوتيك گادامر

(هانس جورج گادامر) از جمله انديشمندانى است كه در كنار (شلايرماخر) و (ويلهم ديلتاى)، هرمنوتيك جديد را پايه ريزى كرد. او با نوشتن كتابى با عنوان (حقيقت و روش) بر تأثير پيش فرضها و پيش فهمها بيش از هر كس ديگرى پافشارى كرد، به اعتقاد او فهميدن بدون پيش فرضها و انديشه هاى مفسران امكان پذير نيست و پيش داورى ها و پيش فهمها از فرايند فهم متون جدايى ناپذير است،64 به همين جهت (گادامر) هيچ تأويل و تفسيرى را قطعى و درست نمى داند. و تمام تفاسير و تأويلها را برخاسته از تعصب و پيش فرضهاى مفسر مى داند، زيرا هر مفسرى كه به سراغ متنى مى رود، براى خود باورهايى دارد و از همان ديدگاه خاص خودش متن را تفسير مى نمايد و منشأ اختلاف تفاسير، همين استناد تفسيرها به پيش فرضها، انتظارات و پرسشهاى مفسر است.
نتيجه ديگرى كه (گادامر) از مطرح كردن بحث پيش فرضها مى گيرد اين است كه كشف نيت و قصد مؤلف يا عصر او براى مفسر اهميت ندارد، زيرا آنچه به تفسير شكل مى دهد و مفسر را ناگزير از دنباله روى مى كند همان انديشه ها و اعتقادات اوست نه نيت مؤلف. زيرا متن، تجلى ذهنيت مؤلف نيست، بلكه تنها بر پايه گفت و گويى ميان مفسر و متن، هستى و واقعيتش را باز مى يابد. 65
و درست به جهت همين مسأله پيش فهمها (گادامر) برخلاف (شلاير ماخر) معناى نهايى، قطعى و اصلى متن را باور نداشت و آن را با روشهاى مختلف تفسيرى و پيش فرضها متعارض مى ديد.
مسأله انتظار از متن، پرسشهايى كه مفسر در پى پاسخ به آنهاست، از ديگر اصول هرمنوتيك (گادامر) خوانده مى شود. براساس اين اصول، هر مفسرى با انتظاراتى خاص، به سراغ متن مى رود و با سؤالاتى كه به گمان او متن به آنها پاسخ مى دهد، متن را مى كاود و تفسير مى كند.
(تنها زمانى مى توان متنى را شناخت كه از پرسش هايى آگاهى يافته باشيم كه متن بايد به آنها پاسخ دهد). 66
اصول هرمنوتيك (گادامر) در نگاه برخى از قرآن پژوهان و مفسران قرآن پذيرفتنى نيست; آنها مى گويند: نه تنها تفسير قرآن بدون پيش فرض و انتظار امكان پذير است، بلكه بايستى هر كسى كه مى خواهد قرآن را تفسير كند بدون پيش فرض و پيش فهم خاص به سراغ قرآن برود.
در برابر اين گروه، عده اى ديگر با تأييد و تقليد از اصول هرمنوتيك گادامر و ديگران پنج مسأله زير را از مقدمات و مقومات تفسير مى خوانند:
1. پيش فهم يا پيش دانسته مفسر (دور هرمنوتيكى).
2. علايق و انتظارات هدايت كننده مفسر.
3. پرسشهاى وى از تاريخ.
4. تشخيص مركز معناى متن و تفسير متن به عنوان يك (واحد) بر محور آن مركز.
5. ترجمه متن در افق تاريخى مفسّر.
اين عده درباره مقدمه اول مى گويند:
(برآمدن شناخت جديد چه ازگونه فهميدن و چه از گونه تبيين، هميشه بر يك پيش فهم و پيش دانسته استوار مى گردد و با بكارگيرى آن آغاز مى شود و بدون آن ممكن نيست. هيچ دانشمند يامفسر يا نويسنده اى نمى تواند افكار و شناختهاى خود را از عدم به وجود آورد و به آنها شكل و سامان دهد. هركس از آنچه مى خواهد درباره آن بيش تر بداند، يك دانسته مجمل يا بسيار مجمل پيشين دارد. اگر درباره يك موضوع هيچ اطلاع قبلى موجود نباشد، هيچ خواست و علاقه اى هم براى فهم يا تبيين آن به عنوان يك عمل ارادى به وجود نمى آيد و هيچ فهمى و تبيينى صورت نمى پذيرد، با مجهول مطلق هيچ نسبتى نمى توان برقرار كرد و هيچ گونه خواست و علاقه اى براى فهم و تبيين آن نمى توان داشت. فهم و تبيين درجايى معنى پيدا مى كند كه از طرفى درباره موضوع چيزى مى دانيم و از طرف ديگر مى دانيم كه همه چيز را درباره آن نمى دانيم.) 67
در تبيين و توضيح مقدمه دوم مى نويسد:
(علايق و انتظارات مفسر كه وى را به سؤال كردن از متن و فهميدن آن وا مى دارد، ازمقدمات و مقومات فهم متن است… انسان هر پرسشى را كه از روى علاقه و انتظار خاص مطرح مى كند و اين علاقه و انتظار با پيش دانسته هاى وى كه مقومات سؤال وى هستند سازگار است. سؤال، هميشه مسبوق به علاقه و انتظار است.
اگر انسان به فهميدن يك متن متمايل نباشد، براى تفسير آن نمى كوشد، تفسير متن مانند هر عمل ارادى ديگر، از علاقه اى ناشى مى شود و به منظور رسيدن به هدفى انجام مى گيرد. اين هدف نمى تواند مجهول مطلق باشد و بايد از آن دست كم يك تصور اجمالى داشت.
هدف شخصى كه مى خواهد يك متن فلسفى را تفسير كند، غير از هدف شخصى است كه مى خواهد يك متن تاريخى را بفهمد، اولى در صدد يافتن پاسخ براى پرسشهاى فلسفى است كه كلى اند و دومى در صدد دريافت پاسخ براى پرسشى است كه جزئى است و به يك حادثه تاريخى مربوط است و اينها دو گونه هدف متفاوت هستند… و در تفسير متون نيز آنچه مورد انتظار است رسيدن به هدفى است كه از پيش تصور شده است… اهميت تنقيح پيش دانسته ها و سؤالات و علايق و انتظارات براى تفسير درست متون دينى، بيش از اهميت آنها براى تفسير متون ديگر است. متون دينى درباره معناى هستى و سرنوشت انسان سخن مى گويند و تنقيح پيش دانسته ها و سؤالات و علايق و انتظارات مربوط به تفسير اين اسرار هزار تو و پيچيده، كارى بسيار دشوار و طاقت فرساست و استعداد ويژه اى لازم دارد). 68
نويسنده محترم درتوضيح اصل (پرسش از تاريخ) مى نويسد:
(اين كار عبارت است از جست وجوى آنچه پديد آورنده متن بيان كرده و مى خواسته مخاطبان آن را بفهمند. دراين مرحله است كه بايد با تحقيق تاريخى درستى چندين مسأله ازاين قبيل را روشن كرد: كدامين علايق و انتظارات، مؤلف را به پديد آوردن متن سوق داده است؟ او در كدامين وضعيت و شرايط تاريخى سخن گفته است؟ وضعيت و شرايط تاريخى مخاطبان وى چگونه بوده است؟ داده ها و امكانات زبانى وى براى گفتن و نوشتن چه بوده است؟ اين پرسشها را تنها با روش تحليل تاريخى مى تواند پاسخ داد، تحليلى كه بايد بى دريغ و با كمترين مداخله انجام گيرد.) 69

نتيجه

اشكالها و انتقادهايى كه بر هرمنوتيك گادامر وارد است و بسيارى از آنها در نظريه تفسيرى او نيز وجود دارد بر پيروان گادامر و اصول هرمنوتيك وى نيز وارد خواهد بود.
اولين اشكال نظريه (گادامر) نوعى نسبى گرايى است. او براساس نظريه خود و تأثير پيش فهمها و پرسشها و انتظارات، خود را نسبى گرا معرفى كرده است، چنان كه خود وى نيز تأثير پيش فرضها و سؤالات و انتظارات مفسر را باعث قطعى نبودن تأويل و تفسير متون مى خواند. هر مفسرى كه متن را تفسير مى كند، تفسير او در راستاى پيش فرضها و انتظارات و برداشتهاى خود او از متن مى باشد.
دومين اشكال نظريه گادامر آن است كه وى براساس اصول هرمنوتيكى خود هيچ تفسير و تأويلى را درست نمى داند.
سومين اشكال هرمنوتيك گادامر، بى توجهى به نيت مؤلف و صاحب متن است، چه اينكه به اعتقاد وى آنچه به تفسير شكل مى دهد همان پيش فرضها است نه نيت و مقصود صاحب كتاب، در صورتى كه آنچه در تفسير قرآن مورد توجه است و تمام مفسران در پى آن مى باشند، دستيابى به مقصود و مراد صاحب كتاب است.
اشكال ديگر هرمنوتيك گادامر، ضابطه مند نكردن پيش فرضها، سؤالات و انتظارات است. آيا مى توان با هر پيش فرضى و هر انتظار و سؤالى به تفسير متن پرداخت؟ آيا يك فيزيكدان مى تواند با انتظارات خاص خودش و با انديشه هاى فيزيكى به تفسير كتابهايى بپردازد كه در زمينه فيزيك نوشته نشده است يا خير ؟
و آيا كسانى كه طرفدار اصول هرمنوتيك گادامر هستند، متوجه اين نكته بوده اند كه ضابطه اى براى پيش فرضها و انتظارات ياد نكرده اند.
البته در نگاه مفسران انتظارات و پيش فهمهاى خاصى نهفته هستند، اما بايد توجه داشت كه آن انتظارات و پيش دانسته ها مى بايست مورد پذيرش ساير مسلمانان و يا دست كم انديشمندان مسلمان باشند و با هدف متنى كه مفسر مى خواهد آن را تفسير كند سازگار باشند، كه تنها در اين صورت است كه مفسر به تفسير به رأى كشيده نخواهد شد و قرآن را بر باورها و انديشه هاى شخصى خود تطبيق نخواهد داد.


پی نوشت‌ها:

1. ميرچا الياده، هرمنوتيك، ترجمه محمود تقى زاده، داورى، معرفت، 22/84; فهيم عزيز، علم التفسير / 9
2. احمدى، بابك، ساختار و تأويل متن، 2/ 496.
3. فهيم عزيز، علم التفسير/ 9.
4. همان.
5. همان / 10 - 11.
6. احمدى، بابك، ساختار و تأويل متن، 2/ 497.
7. همان، 2/ 496.
8. طباطبايى، محمد حسين، الميزان، 1/ 12.
9. طوسى، محمدبن حسن، التبيان، 3/ 416.
10. صادقى، محمد، الفرقان، 4/ 97.
11. آلوسى، محمود، روح المعانى، 6/ 57.
12. صادقى، محمد، الفرقان، 29/ 285.
13. آلبرت آوى، سير فلسفه در اروپا، ترجمه على اصغر حلبى/ 321.
14. احمدى، بابك، ساختار و تأويل متن، 2/ 502.
15. فهيم عزيز، علم التفسير / 81.
16. عويضه، كامل محمد محمد، الاعلام من الفلاسفة، اسپينوزا/ 150.
17. كتاب مقدس، عهد جديد، رساله اول پولس به قرنتيان، فصل / 1، آيه/ 9.
18. ميلر، كليساى خدا در جهان يا تفسير رساله اول پولس به قرنتيان/ 15 - 16.
19. كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل لوقا، فصل / 24، آيه 47 - 49.
20. همان، فصل 1، آيه 2.
21. ميلر، تفسير كتاب اعمال رسولان / 4 - 5.
22. كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل لوقا، فصل 24 ، آيه 47 - 49.
23. همان، انجيل متى، فصل 1، آيه 5.
24. اتكينسون، تفسير الكتاب المقدس، 5/ 14.
25. كتاب مقدس، عهد قديم، صحيفه يوشع، فصل 2 ، آيه1.
26. كتاب مقدس، عهد جديد، اعمال رسولان، فصل 2، آيه 1.
27. كتاب مقدس، عهد قديم، سفر پيدايش، فصل 23 ، آيه 14 - 17.
28. ميلر، تفسير كتاب اعمال رسولان / 20 - 21.
29. كتاب مقدس، عهد جديد، رساله اول به قرنتيان، باب 7، آيه 15.
30. ميلر، كليساى خدا در جهان / 139 - 140.
31. كتاب مقدس، عهد جديد، رساله اول پولس به قرنتيان، باب 7، آيه 12 - 13.
32. زمخشرى، جارالله، الكشاف، 1/ 591.
33. طوسى، التبيان، 9/ 319 ; طباطبايى، محمد حسين، ترجمه الميزان، 18/ 410 - 411.
34. فهيم، عزيز، علم التفسير / 52 - 54.
35. كتاب مقدس، عهد جديد، رساله به عبرانيان، فصل 10 ، آيه 12.
36. كريستى ويلسن، تفسيررساله به عبرانيان/ 16 و 96 و 77.
37. كتاب مقدس، عهد جديد، رساله به عبرانيان، فصل 10 ، آيه 31.
38. كريستى ويلسن، تفسير رساله به عبرانيان / 101.
39. كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل يوحنا، فصل 6 ، آيه 51.
40. همان، فصل 6، آيه 52.
41. ميلر، تفسير انجيل يوحنا، 1/ 160.
42. همان، 1/ 161.
43. فخررازى، تفسير الكبير، 30/ 226.
44. مراغى، احمد مصطفى، تفسير المراغى، 30/ 152.
45. آلوسى، روح المعانى، 30/ 144 - 45.
46. فخررازى، تفسير الكبير، 24/ 144; آلوسى، محمود، روح المعانى، 19/ 97.
47. كتاب مقدس، عهد جديد، انجيل يوحنا.
48. ميلر، تفسير انجيل يوحنا، 1/ 44 - 45.
49. كتاب مقدس، عهد جديد، سفر لاويان، فصل 12 ، آيه 22.
50. كتاب مقدس، عهد جديد، سفر لاويان، فصل 12 ، آيه 22.
51. بارلكى، وليم، تفسير العهد الجديد (انجيل مرقس) ترجمه فهيم عزيز/ 11 - 12.
52. براون، كالين، فلسفه و ايمان مسيحى، ترجمه ميكائيليان / 49.
53. آلبرت آوى، سير فلسفه در اروپا ترجمه على اصغر حلبى / 255; فلاسفه بزرگ/ 157.
54. ياسپرس، كارل، اسپينوزا، ترجمه محمد حسن لطفى/ 127.
55. عويضه، كامل محمد محمد،الاعلام من الفلاسفة (اسپينوزا) / 150.
56. ياسپرس، كارل، اسپينوزا/ 129.
57. پل ريكور، رسالت هرمنوتيك، ترجمه فرهادپور و اباذرى، فرهنگ، 4 - 5/ 266.
58. همان/ 267.
59. ميرچا الياده، هرمنوتيك، ترجمه داورى، فصلنامه معرفت شماره 22/ 86.
60. پل ريكور، رسالت هرمنوتيك، فرهنگ، 4 - 5 / 268.
61. باربور، ايان، علم و دين، ترجمه خرمشاهى / 131.
62. زرقانى، محمد عبدالعظيم، مناهل العرفان، 2/ 51 - 53.
63. همان، 2/ 3.
64. فرهادپور، حلقه انتقادى/ 168.
65. همان/ 14.
66. احمدى، بابك، ساختار و تأويل متن، 2/ 571.
67. مجتهد شبسترى، محمد، هرمنوتيك كتاب و سنت / 16 - 17.
68. همان/ 22 - 23.
69. همان.

مقالات مشابه

مطالعه تطبیقی دستیابی به غیب در قرآن کریم و عهد عتیق

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهبی‌بی‌سادات رضی بهابادی, شیرین رجب‌زاده

بررسي تطبيقي انسان شناسي قرآن با انسان شناسي غربي

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسیدمصطفی کازرونی

بررسی تطبیقی وجود منجی‌ موعود در قرآن و عهدین

نام نشریهقرآن در آینه پژوهش

نام نویسندهمرتضی خرمی, سیده‎فاطمه حسینی, محمد هادی یدالله‌پور

بررسی تطبیقی اصطلاح «انجیل» در قرآن و عهد جدید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر, فاطمه میری

بررسی تطبیقی نماز در دین اسلام و آیین زرتشت

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهعبدالمجید طالب تاش, سعید ششگل‌نژاد

مرگ ، توفی و عالم پس از مرگ درمقارنه‌ی قرآن و عهدین

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهعباس همامی, مریم فرضی

«ملكوت» در تفاسير عرفاني قرآن كريم و عرفان مسيحيت شرقي

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهبی‌بی‌سادات رضی بهابادی, لیلا هوشنگی, مهدیه کیان مهر